خانه عناوین مطالب تماس با من

هلیا

هلیا

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • بابایی بده!
  • آب بازی هلیا
  • و اینک هلیا و ایلیا!
  • هلیا در چند فریم!
  • و این هلیای زندگی!
  • هلیا در سبد
  • هلیا موسم یک سالگی
  • هلیای شهریوری
  • هلیااااا
  • اولین کتاب برای هلیا
  • جیگر خالص
  • هلیا همین دیروز!
  • هلیا و اولین نوروزش
  • دخترم!
  • عکس‌های دوماهگی هلیا/ همین امروز

بایگانی

  • مهر 1389 3
  • شهریور 1389 2
  • اسفند 1388 2
  • آبان 1388 1
  • مرداد 1388 1
  • تیر 1388 1
  • اردیبهشت 1388 1
  • فروردین 1388 1
  • اسفند 1387 3
  • بهمن 1387 2
  • دی 1387 6

آمار : 53890 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • بابایی بده! دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 18:50
    هلیا: بابایی بَده! (این را گفته و این حالتش هم انتظار برای واکنش باباست!)
  • آب بازی هلیا جمعه 16 مهر‌ماه سال 1389 01:35
  • و اینک هلیا و ایلیا! چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 10:39
  • هلیا در چند فریم! سه‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1389 00:33
    هلیا در چند ثانیه می‌تواند ژست‌های متفاوتی بگیرد و از این لحاظ می‌تواند با دیه‌گو مارادونا رقابت بکند. شما از کدوم عکس بیشتر خوشتون میاد؟
  • و این هلیای زندگی! سه‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1389 17:48
  • هلیا در سبد جمعه 7 اسفند‌ماه سال 1388 00:48
    هلیا وقتی همه بازی‌هاش تموم میشه و حوصله‌اش سر میره تنها راه اینه که بره توی سبد مخصوص اسباب‌بازی‌هاش؛ اینجوری
  • هلیا موسم یک سالگی سه‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1388 23:57
  • هلیای شهریوری یکشنبه 3 آبان‌ماه سال 1388 19:33
    این عکس مربوط به شهریور ۸۸ می‌باشد.
  • هلیااااا پنج‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1388 12:51
    هلیا چند روزی هست که رفته خونه‌ی بی بی و پدر بسیار دلنتگش می‌باشد.
  • اولین کتاب برای هلیا یکشنبه 7 تیر‌ماه سال 1388 12:32
    هلیا اولین کتاب زندگی‌اش را از [ماه لی‌لی] عزیز هدیه گرفته. یک دیوان حافظ. اولین فال حافظ هلیا هم این بود که: دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس که چنان زو شده‌ام بی سر و سامان که مپرس کس به امید وفا ترک دل و جان مکناد که چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس[ متن کامل شعر ]
  • جیگر خالص سه‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1388 16:01
  • هلیا همین دیروز! دوشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1388 02:25
  • هلیا و اولین نوروزش جمعه 30 اسفند‌ماه سال 1387 23:56
  • دخترم! چهارشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1387 12:20
    هلیا چند روزی رفته خونه‌ی بی بی و پدر بسیار دلتنگش می‌باشد.
  • عکس‌های دوماهگی هلیا/ همین امروز سه‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1387 12:54
  • هلیا یک گوسفند را از مرگ حتمی نجات داد! یکشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1387 17:19
    [عکس:۲۰ بهمن یک ماهگی هلیا] در حالی که چند وقتی بود پدربزرگ و مادربزرگ و دیگر بزرگان اصرار داشتند به فرخندگی تولد هلیا، گوسفندی قربانی شود، هلیا با مخالفت و ایستادگی در مقابل این پیشنهاد، یک گوسفند را از مرگ نجات داد. هلیا به من گفت: "پدر جان چرا تولد من باید باعث کشته شدن موجود دیگری شود؟ مگر گوسفند بچه ندارد؟...
  • هجده روزه گی هلیا شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1387 13:22
    8 بهمن /87 / و ژستهای هلیا برای پدر هنوز ادامه دارد..
  • ۲۷ دی/ هفت روزه شدن هلیا دوشنبه 30 دی‌ماه سال 1387 00:01
  • ۲۶ دی/ ششمین روز هلیایی! یکشنبه 29 دی‌ماه سال 1387 23:59
  • چهار روزگی/ حاجیه هلیا یکشنبه 29 دی‌ماه سال 1387 23:38
  • سه روزگی یکشنبه 29 دی‌ماه سال 1387 23:34
    از هر زاویه‌ای که باشه دوربین رو نیگا می‌کنه! فکر کنم این دختر مدل میشه!
  • دو روزگی یکشنبه 29 دی‌ماه سال 1387 23:12
  • یک روزگی هلیا/۲۰ دی 1387 یکشنبه 29 دی‌ماه سال 1387 22:58
    از روز اول نگاه کردن به دوربین رو یاد گرفته!